«زیر چشمان ما»
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی

«زیر چشمان ما»

سوریه تحول یافته است

 

نوشتۀ تی یری میسان

par Thierry Meyssan

 ترجمه توسط حمید محوی

 

پوشش رسانه ها در مورد جنگ سوریه  تنها به وجوه عملیات نظامی، اقدامات بشر دوستانه و دیپلماتیک منحصر بوده و عموما تحولات ژرفی را که در این کشور به وقوع پیوسته ندیده گرفته اند. در حالی که عبور از این اقیانوس خشونت بی آن که تأثیرات ژرفی بر تمام جامعه بر جا گذاشته باشد ممکن نیست.

از دمشق، شهری که تی یری میسان طی دوسال گذشته در آن زندگی کرده، از چنین تحولاتی روایت می کند.

شبکۀ ولتر/دمشق(سوریه)/4 نوامبر 2013




               

دمشق، کهن ترین شهر مسکونی جهان

 

اخضر ابراهیمی فرستادۀ ویژۀ رؤسای اتحادیۀ عرب و سازمان ملل متحد طرح «خود» را برای گردهمآئی صلح در ژنو 2 معرفی کرد. هدف این گردهمآئی پایان بخشیدن به «جنگ داخلی» خواهد بود. در نتیجه این موضوع تحلیل های قدیمی دو جبهۀ مختلف را دوباره مطرح می سازد، یعنی رویاروئی آنهائی که این جنگ را ادامۀ منطقی «بهار عرب» می دانند، و سپس آنهائی که آن را به شکل واقعه ای تعبیر می کنند که ساخته و پرداختۀ توطئه و عناصر خارجی بوده است.

 

جنگ از دیدگاه مخالفان مسلح

از دیدگاه غربی ها و اکثریت اعضای اتحادیۀ ملی، سوریه در انقلاب به سر می برد، و مردم با خواست و آرزومندی برای زندگی در دموکراسی مشابه آنچه در ایالات متحده رایج است، علیه دیکتاتور حاکم به پا خاسته اند. با این وجود چنین برداشتی از واقعیت موجود توسط شورای همکاری خلیج، شورای ملی سوریه و ارتش آزاد سوریه مردود اعلام شد. از دیدگاه آنها، مسئله آزادی نیست، بلکه مربوط است به شخصیت بشار الاسد. آنها در صورتی که رئیس جمهور کناره گیری کند و جایش را به معاونانش بسپارد به همین نهادهای موجود بسنده خواهند کرد. با این وجود، این تعبیر نیز به سهم خود از سوی مبارزانی که در منطقه هستند نفی شد، زیرا از دیدگاه آنها مسئله شخصیت بشار رئیس جمهور نیست بلکه روحیۀ همزیست گرای او زیر علامت سؤال است. هدف این مبارازان ایجاد یک رژیم از نوع وهابی بوده و اقلیت های مذهبی یا باید تحت فرمانبرداری آنها باشند و یا از بین بروند، و قوانین شریعت اسلامی نیز باید جایگزین قانون اساسی شود.

آزادی بیان

در آغاز، وقتی که تیراندازان ماهر مردم را هدف می گرفتند و به قتل می رساندند، می گفتند که مأموران رژیم هستند که می خواهند ترس و وحشت را حاکم سازند. وقتی ماشین ها منفجر می شدند، می گفتند که این حملات را مأموران مخفی رژیم زیر پرچم دروغین مرتکب شده اند. وقتی حملۀ وسیعی موجب کشته شدن اعضای شورای امنیت شد، بشار الاسد را متهم کردند که می خواسته رقبایش را از بین ببرد. امروز، هیچکس تردیدی ندارد که این جنایات کار جهاد طلبان بوده و دائما دست به چنین اعمالی می زنند.

از سال 1963 تظاهرات ممنوع اعلام شده بود و به روزنامه نگاران خارجی با احتیاط  و به ندرت اجازۀ فعالیت می دادند، و فعالیت هایشان نیز تحت نظر بود، ولی امروز این قوانین محدود کنندۀ قدمی برچیده شده است. با این وجود به دلیل ترس از اعمال تروریستی به ندرت تظاهرات راه اندازی می کنند. روزنامه نگاران خارجی در دمشق بسیار هستند و آزادانه بی هیج کنترلی رفت و آمد می کنند. بسیاری از این روزنامه نگاران دائما از دیکتاتوری خوناشام در کشور روایت می کنند. با این وجود این روزنامه نگاران را به حال خود رها کرده اند که تا به دروغ پردازی هایشان ادامه دهند، و به این امید که وقتی که دولت هایشان از طرح «سرنگونی رژیم» قطع نظر کردند، آنها نیز از دعاوی پوشالی شان دست بردارند.

در آغاز، سوری ها شبکه های تلویزیون ملی را نگاه نمی کردند، و آن را تبلیغات رژیم تلقی می کردند. مردم غالبا تلویزیون الجزیره را ترجیح می دادند. بر این اساس مستقیما پیش روی های انقلابیان و جنایات «دیکتاتورها» را مستقیما پی گیری می کردند. ولی با گذشت زمان، مستقیما با رویدادها روبرو شدند و خودشان  مستقیما جنایات انقلابیان دروغین را دیدند و زندگی کردند، و غالبا زندگی شان را مدیون ارتش ملی سوریه هستند. امروز مردم اکثرا شبکه های تلویزیون ملی را نگاه می کنند، و به ویژه شبکۀ لبنانی-عراقی، ال-میادین که در تمام جهان عرب تماشاچیان الجزیره را جذب کرده و بی هیچ پرده پوشی، آشکارا از مواضع ناسیونالیستی دفاع می کند.

آزادی عقیده

در آغاز، مخالفان مسلح خود را چند مذهبی معرفی می کردند و چنین وانمود می کردند که گوئی از سوی اقلیت های مذهبی مورد پشتیبانی قرار گرفته اند. بعد، دادگاه های اسلامی بر پاکردند و در آن سنی های «بد»، «خائنان» به انجمن آنها، علوی ها و شیعیان را به مرگ محکوم کرده و گردن زدند، و یا در میادین عمومی شکنجه کردند، مسیحیان را از خانه هایشان راندند. امروز همه دریافته اند که وقتی توسط  «معصومان»، تکفیریست ها محاکمه می شوند جزء خوارج هستند.

در حالی که روشنفکران می گویند که سوریه تخریب شده و باید آن را دوباره تعریف کرد، مردم می دانند که سوریه چیست و برای آن حاضرند بمیرند. ده سال پیش، هر خانواده ای که نوجوانی داشت سعی می کرد راهی بیابد تا او را از رفتن به خدمت زیر پرچم در ارتش معاف کند. تنها افراد فقیر به خدمت وظیفه تن می دادند. امروز، بسیاری از جوانان به خدمت وظیفه متعهد می شوند و برادران بزرگتر نیز به شبهه نظامیان خلقی می پیوندند. تمام آنها که به مذاهب مختلف تعلق خاطر و اعتقاد دارند، همه از سوریۀ ابدی دفاع می کنند و خدای یگانه ای را می پرستند.

طی جنگ، بسیاری از سوری ها تحول یافته اند. در آغاز، در حاشیه می ماندند و تنها رویدادها را تماشا می کردند، و غالبا می گفتند که خودشان را از هیچ جبهه ای نمی دانند. ولی پس از دو سال و نیم درد و رنج طاقت فرسا، هر یک از آنهائی که در کشور مانده اند می بایستی برای ادامۀ زندگی دست به انتخاب بزنند. و به این نتیجه رسیدند که جنگ چیزی بجز اقدامات قدرت های استعماری نیست که  روی ذغال نیم سوختۀ تحجر فکری فوت می کنند که تا آنچه را که نشانی از تمدن دارد به خاکستر بدل سازند.

آزادی سیاسی

برای من که از ده سال پیش با مسائل سوریه آشنا بودم و اکنون دو سال است که در دمشق زندگی می کنم، می توانم تشخیص دهم که این کشور تا جه اندازه تغییر کرده است. ده سال پیش، همه با صدای خفیف از مشکلاتی که با «مخابراط» (پلیس اطلاعاتی) داشتند حرف می زدند، که در هر موردی دخالت می کرد. در این کشور که بلندی های گولان هنوز تحت اشغال اسرائیل است، سرویس های اطلاعاتی قدرت فوق العاده ای کسب کرده بودند، با این وجود هیچ چیزی از آماده سازی جنگ، کندن تونل و وارد کردن اسلحه به کشور ندیدند و نشنیدند. امروز، تعداد زیادی از افسران بزهکار و خود فروخته به خارج از کشور گریخته اند، و سرویس های اطلاعاتی روی مأموریت های دفاعی متمرکز شده و تنها جهاد طلبان می توانند از آنها شکایت داشته باشند.

ده سال پیش، حزب بعث از دیدگاه قانون اساسی هدایت ملت را به عهده داشت، و تنها حزبی بود که می توانست نامزد انتخاباتی داشته باشد، ولی دیگر به عنوان حزب توده های مردم مطرح نبود. نهادهای دولتی بیش از پیش از مردم فاصله گرفته بود. امروز، تشخیص تعداد احزاب تشکل یافته کار ساده ای نیست، چون که تعداد آنها به شکل فوق العاده ای گسترش یافته. هر یک از آنها می تواند در انتخابات شرکت کند و برندۀ آن باشد. تنها اپوزیسیون به اصطلاح «دموکراتیک» در پایس و استانبول تصمیم گرفته است که انتخابات را بایکوت کند، بجای آن که در انتخابات شرکت کند و شکست خود را بپذیرد.

ده سال پیش، هیچکس در کافه ها از سیاست حرف نمی زد، مردم  تنها در خانه ها و با افرادی که می شناختند این گونه مسائل را مطرح می کردند. امروز همه از مسائل سیاسی حرف می زنند، همه جا، در مناطقی که تحت کنترل دولت است ولی نه هرگز در مناطقی که تحت کنترل مخالفان مسلح قرار دارد. با وصف می بینیم که دیکتاتوری در کدام سو و دموکراسی در کدام سو واقع شده است؟

 

واکنش های طبقاتی

جنگ، در عین حال منازعۀ طبقاتی نیز هست. ثروتمندانی که در خارج سرمایه داشتند، وقتی به دمشق حمله شد از کشور خارج شدند. اگر چه کشورشان را دوست داشتند ولی ترجیح دادند جان و مال خودشان را حفظ کنند. بورژواها در وحشت بودند. وقتی شورشیان دست بالا را داشتند و مالیات می گرفتند به آنها مالیات پرداخت می کردند،  و وقتی ارتش وارد میدان می شد و از آنها بازخواست می کرد ادعا می کردند که پشتیبان دولت هستند. در حال نگرانی، سقوط رئیس جمهور بشار الاسد را انتظار می کشیدند که الجزیره آن را قریب الوقوع اعلام کرده بود. این نگرانی ها تنها وقتی التیام پذیرفت که ایالات متحده اعلام کرد که از بمباران کشور قطع نظر کرده است. بورژواها امروز در پی بازخرید خود هستند و این امر را با تأمین مالی انجمن های امداد رسانی به خانواده های شهدا انجام می دهند.

مردم کوچه و بازار از همان آغاز می دانستند که موضوع چیست. افرادی بودند که جنگ را وسیله ای برای انتقام جوئی از وضعیت اقتصادی خودشان می دانستند، و افراد دیگری بودند که می خواستند از آزادی بیان و عقیده و خدمات اجتماعی رایگان دفاع کنند.

ایالات متحده و اسرائیل، فرانسه و بریتانیای کبیر، ترکیه، قطر و عربستان سعودی جنگی پنهانی علیه سوریه بر پا کردند و شکست خوردند، اگر چه انتظار چنین نتیجه ای را نداشتند : سوریه برای ادامۀ بقای خود نیروهایش را به کار گرفت و آزادی خود را بازیافت.

اگر گردهمآئی ژنو 2 برگزار شود، قدرت های بزرک هیچ تصمیمی نمی توانند اتخاذ کنند. دولت آینده می تواند حاصل بند و بست های دیپلماتیک باشد. هیچ قدرتی در گردهمآئی نمی تواند راه حلی پیشنهاد کند که تأیید و اجرای آن به همه پرسی مردم در سوریه بستگی نداشته باشد.

این جنگ سوریه را به خون ریزی دچار کرد، نیمی از شهرها و زیربناهای آن برای ارضای طمع قدرت های بزرگ و خلیج ویران شدند. اگر کار مثبتی از عهدۀ ژنو 2 ساخته باشد، تأمین مالی بازسازی سوریه توسط آنهائی است که این کشور را دچار درد و رنج و ویرانی کردند.



منبع :

http://www.voltairenet.org/article180790.html

 

جهاد : واشینگتن به آنکارا اخطار داد

 

نوشتۀ تی یری میسان

 

« Sous nos yeux »

Jihad : Washington met en garde Ankara

par Thierry Meyssan

http://www.voltairenet.org/article180584.html

 

در حالی که روسیه و ایالات متحده به شکل مقدماتی برای حل مسائل خاورمیانه و به ویژه مسئلۀ سوریه به توافق رسیدند، جنگ همچنان در سوریه ادامه دارد. این تناقض پیش از همه حاکی از فقدان قانونمندی و نفرتی است که دولت های ترکیه و سعودی از خود نشان می دهند. از دیدگاه تی یری میسان، با روشن ساختن نقش حکان فیدان، وال استریت ژورنال به آنکارا اخطار داد.

                                     شبکۀ ولتر|دمشق(سوریه)|20 اکتبر





رجب طیب اردوغات، حکان فیدان، جان کری، بارک اوباما هنگام ملاقات در کاخ سفید، در می 2012

نشریات ترکیه تعداد زیادی مقالۀ تحلیلی دربارۀ بررسی های وال استریت ژورنال دربارۀ حکان فیدان منتشر کرده است(1). این نشریات با تمایلات شوینیستی هم آواز یا یکدیگر، این حملۀ رسانه ای علیه حکان فیدان را به عنوان نتیجۀ مابعدی سیاست استقلال طلبانۀ نخست وزیر رجب طیب اردوغان در ابطه با ایالات متحده تعریف کرده اند.

به گزارش وال استریت ژورنال، رئیس ام آی تی (سرویس اطلاعات سرّی ترکیه) حکان فیدان شمارۀ 2 رژیم پس از نخست وزیر و همچنین پیش از رئیس جمهور، عبدالله گل و حتی وزیر امور خارجه احمد داوود اغلو می باشد.

به میدان آمدن مرد قابل اطمینان اردوغان در رأس ام آی تی طی ماه می 2010، نشان بارزی است از آغاز سیاست فاصله گیری ترکیه از ایالات متحده که به بازداشت افسران عالی رتبه که به پنتاگون وابسته بودند انجامید(محاکمات ارگینکون. در مجموع 300 نفر بین ژوئن 2007 و می 2009 بازداشت شدند) که به پشتیبانی از اخوان المسلمین طی بهار عرب، و سوء استفاده از جنگ سوریه برای تجزیه کشور و ایجاد دولت کرد متهم شده بودند.

وال استریت، حکان فیدان را به ویژه به دلیل پشتیبانی از جهاد طلبان در سوریه، علی رغم هشدارهای واشینگتن  در این مورد، خاصه آنهائی که به شکل خشونت باری ضد غربی هستند متهم دانسته است. وال استریت به نقل از یکی از پارلمانی های کمالیست، محمد علی ادیب اغلو، نوشته است که او اسکورت 50 اتوبوس حامل جهاد طلبان را توسط 10 ماشین پلیس که راهی سوریه بودند تأیید کرده است، یعنی کاروانی که بیش از 2000 مبارز را در برمی گرفته و با یادآوری این نکته که چنین موردی تنها منحصر به همین یک مورد نبوده است.

با این وجود، این روزنامه فراموش می کند بگوید که خلاف رجب طیب اردوغان، حکان فیدان جزء اخوان المسلمین نیست، ولی از نزدیکان فتح الله گولن (مراد رئیس جمهور گل) است. به این ترتیب، روزنامه نگاران تجسسی وال استریت ژورنال گذشتۀ او را ندیده گرفته و گوئی که به شکل ناگهانی _ از هیچ کجا آباد _ در میدان سیاسی حضور یافته است. این روزنامه از ارتقاء او به رأس آژانس همکاری بین المللی ترکیه (تیکا. آژانس همکاری کشورهای ترک زبان) یاد می کند، بی آن که از نقش او برای گسترش نفوذ آنکارا در آسیای مرکزی، و به انضمام درۀ فرغانه تا چین چیزی بنویسد. وال استریت اتهامات اسرائیل را در مورد همکاری با ایران یادآور می شود یعنی وقتی که برای آژانس بین المللی انرژی اتمی کار می کرد، ولی بی آن که قید کند که آقای فیدان برای نظارت بر عملیات سه روز پیش از ماجرای کشتی «ماوی مرمره» به رأس سرویس اطلاعات سرّی ترکیه برگزیده شد.

از دیدگاه ما، این بحث به شکل معکوس قابل تعبیر است : یک ماه پیش، هیچ موردی در سیاست ترکیه با منافع ایالات متحده برخورد نمی کرد. بر عکس. همۀ امور به فرمان واشینگتن به اجرا گذاشته می شد.

 _ بر این اساس، محکومیت افسران عالی رتبه به معنای وارد آوردن ضربه به ایالات متحده نبوده، بلکه مجازات آنها به دلیل خواست فاصله گیری از ایالات متحده و نزدیکی به ارتش خلق چین بود، این موضوع را همزمانی محکومیت مسئولان حزب کوچک کارگران با تمایلات مائوئیستی(2) به اثبات می رساند.

_ پشتیبانی از اخوان المسلمین در آفریقای شمالی بلهوسی ناگهانی آنکارا نیست، بلکه اجرای طرح وزارت امور خارجه با همآهنگی کابینۀ هیلاری کلینتون توسط «خواهر» هما عابدین و در بنیاد ویلیام جفرسون کلینتون (ملقب به بیل کلینتون) توسط «برادر» جهاد-ال-حداد که از سوی دیگر مسئول ارتباطات در حزب آقای اردوغان است. از سوی دیگر می بینیم که مادر خانم عابدین به همراهی خانم مورسی شعبۀ زنان اتحادیه را هدایت می کرده، در حالی که پدر آقای حداد مشاور دیپلماتیک رئیس جمهور مورسی بوده است.

_سرانجام، اقدام برای ایجاد دولت کرد در سوریه کاملا منطبق است بر انتظارات پنتاگون که می خواست سوریه را بر اساس نقشۀ منتشر شده توسط رالف پترس طی سال 2006 به چند دولت مستقل تجزیه کند(3). و حکان فیدا که طی سال 2009 در مذاکرات سرّی حزب کار کردستان در اسلو شرکت داشت، بهترین شناسندۀ این موضوع در ترکیه است.

و علاوه بر این، تغییر مسیر در سیاست ترکیه طی ماه می 2010 با گماشتن حکان فیدان در رأس سرویس اطلاعات سرّی ترکیه آغاز نشد، بلکه طی سال 2011 و طی جنگ علیه لیبی به وقوع پیوست. در آن دوران، زیر فشار وزارت امور خارجه دولت آنکارا به مغتنم شمردن توافقات ایالات متحده و  اخوان المسلمین پی برد. پس از آن دوران بود که رجب طیب اردوغان دوباره «برادر مسلمان» شد، با این که طی بازداشتش در سال 1998 اعلام کرده بود که از این اتحادیه «برادران مسلمان» خارج شده و به لائیک ها پیوسته است.

مسئلۀ اصلی چیز دیگری است : پشتیبانی از جهاد طلبان. در آغاز جنگ در سوریه از سوی قطر تأمین مالی می شد، و ناتو نیز  از پایگاه ناتو در انجیرلیک در ترکیه آن را سازمان دهی می کرد. هیچ ابهامی در این مورد وجود ندارد. ولی از وقتی که روسیه و ایالات متحده طی بحران سلاح شیمیائی به توافق رسیدند، از دیدگاه نظامی، ایالات متحد از سوریه خارج شد، در حالی که ترکیه و عربستان سعودی این بازی را ادامه دادند. بر این اساس، مقالۀ وال استریت ژورنال را باید به مثابه هشدار به اردوغان و فیدان تلقی کنیم، زیرا از آنجائی که به موقع نتوانستند موجب سرنگونی سوریه شوند، حالا باید به هر نتیجه ای که می خواهد برای سیاست داخلی آنها تمام شود، باید زمین بازی را ترک کنند.

حکان فیدان که برای سرویس های اطلاعاتی ناتو طی جنگ کزووو کار کرده و در ایالات متحده تحصیل کرده، بخوبی باید این پیغام را درک کند.

 

Source 
Al-Watan (Syrie)

[1] “Turkey’s Spymaster Plots Own Course on Syria. Hakan Fidan Takes Independent Tack in Wake of Arab Spring”, par Adam Entous et Joe Parkinson, The Wall Street Journal, 10 octobre 2013.

[2] « Le coup d’État judiciaire de l’AKP », par Thierry Meyssan, Al-Watan (Syrie), Réseau Voltaire, 19 août 2013.

[3] “Blood Borders ; How a Better Middle-East Would Look”, par Ralph Peters, Armed Forces Journal, juin 2006.








November 4th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی